فاطمه رحمانی

قرار است درباره ی من بیشتر بدانید. هر چند شناخت دیگران هیچ گاه به طور صد در صد نائل نمی شود. همیشه زوایایی از وجود انسان هستند که دیده نمی شوند. یا آنقدر تاریک اند که هیچ چشم بینایی توان دیدن و تشخیص آنها را ندارد.

با این نوشته شما با بخشی از من آشنا خواهید شد چون بعضی از چیزها قابل تعریف کردن نیستند و مثل رازی برای هر شخصی می مانند که دوست ندارد هیچکسی به جز خودش از آنها خبر دار باشد.

آدم ها بعضی از چیزها را مثل ویترین یک مغازه در مورد خودشان به نمایش می گذارند تا ما با دیدن آن چیزها بفهمیم که آن شخص چه چیزی درون خودش دارد.

بعضی مواقع پیش می آید که ویترین به کل مغازه نمی خورد؛ مثلا آدمی ممکن است ویترین فوق العاده ای داشته باشه ولی وقتی وارد مغازه اش می شوی. محتویات درون آن به خوبی ویترین نباشند یا حتی ممکن است با یک مغازه ی خالی روبروشویم.

البته مطمئن باشید که من جزو این دسته ی اخیر نیستم و تمام تلاشم را برای ارائۀ مطالب مفید برای شما می کنم.

من تازه این سایت رو تاسیس کرده ام. تمام سعیم را می کنم که با نوشتن هر روزه و مطالعه، مطالب مفید و خوبی برایتان آماده کنم و به اشتراک بگذارم.

همیشه منتظر دیدگاه های شما هستم. چرا که دیدگاه های شما می توانند بهترین راهنمای من باشند و به من بگویند در کجای مسیر هدفم قرار دارم. پس بی رودربایستی برایم انتقادها و نظراتتان را در بخش دیدگاه های پایین هر نوشته بنویسید و با اینکار لطف بزرگی به من بکنید.

من فاطمه رحمانی هستم. بیست و سوم فروردین سال در 1367 در تاکستان، یکی از شهرستان های استان قزوین به دنیا آمدم. اولین فرزند یه خانواده ی پنج نفره هستم. در حال حاضر به همراه دختر کوچکم و همسرم ساکن کرج هستیم. دوره ی لیسانس را در رشته ی زیست شناسی عمومی دانشگاه زنجان گذرانده ام و فوق لیسانس زیست شناسی سلولی و تکوینی گیاهی از دانشگاه تربیت مدرس تهران دارم.

از حدود یکسال پیش یعنی سال 1399 به طور جدی نوشتن را شروع کردم. قبل از آن هم رمان و کتاب زیاد می خواندم و به نوشتن شعر و داستان علاقه داشتم. ولی هیچ وقت فکر نمی کردم که روزی بتونم داستانی بنویسم. به همین خاطر گهگاهی شعر نو می نوشتم و در اینستاگرامم منتشر می کردم.

حدود یک سال پیش با سایت آقای شاهین کلانتری آشنا شدم و با خواندن مطالب سایتشان به مرور متوجه شدم که نویسندگی هم مانند هر حرفۀ دیگری نیازمند تمرین و تکرار است و این باور که نویسنده از شکم مادرش نویسنده به دنیا آمده و به محض گرفتن قلم در دستش، داستان از ذهنش به روی کاغذ تراوش می کند تصور اشتباهی است. البته هستند کسایی که استعداد ذاتی در این زمینه دارند ولی ممارست، تمرین و تکرار و صرف زمان و انرژی در انجام هر کاری حرف اول را می زند.

از اردیبهشت 1399 به‌طورجدی شروع به نوشتن کردم. به کتاب‌فروشی رفتم و دو دفتر صدبرگ و یک خودکار خریدم و هرروز زمانی را به نوشتن اختصاص دادم. تا الآن بر روی عهدم هستم. و چندین دفتر نوشته ام.

چون این را وظیفه خودم می‌دانم. اگر حتی یک نفر هم با نوشته‌های من تحت تأثیر قرار بگیرد و نوشته‌هایم باعث شود که حرکت کند و مسیر و هدفش را پیدا کند من به هدفم رسیده‌ام.

این را می‌دانم که تا پایان عمرم خواهم نوشت و نوشتن حالا برایم ناگزیر شده است. بدون نوشتن دوام نخواهم آورد. نوشتن آرامش‌بخش روح من است و به زندگی من معنا داده است.

به وب‌سایت من خوش‌آمدید و امیدوارم که مطالب آن برایتان مفید باشید؛ و اگر گاهی مطالبی به مذاقتان خوش نیامد بازهم با من بمانید و به من فرصت رشد و یادگیری بدهید.

از اینکه وقت گران‌بهایتان را در اختیار من قراردادید بی‌نهایت سپاس گذارم.

دوست شما فاطمه رحمانی